Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «همشهری آنلاین»
2024-04-29@23:40:29 GMT

پنج روایت از همسایه تاریخ‌ساز

تاریخ انتشار: ۱۲ بهمن ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۹۹۶۴۹۷

پنج روایت از همسایه تاریخ‌ساز

همشهری آنلاین - رضا افراسیابی: حالا چند دهه است که اهالی محله شمیران به میزبانی امام(ره) در یک دوره تاریخی و سرنوشت‌ساز افتخار می‌کنند. افتخاری که در صحبت بزرگ‌ترها که وقایع را به چشم دیده‌اند و کوچک‌ترها که خاطرات را از زبان دیگران شنیده‌اند به وضوح هویداست. جماران محله امام(ره) است. محله دوستداران و ارادتمندان امام(ره) و محله روایتگران لحظه‌های ناب.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

سال‌هاست که دل جماران برای پیر و مرادش تنگ است. در آستانه دهه فجر بازگشت تاریخی امام خمینی(ره) به ایران، پای صحبت جمارانی‌ها نشستیم و روایت آنان را از همسایه گرانقدرشان شنیدیم.  

قصه‌های خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید

«غلامحسین ایرجی»، خیاط قدیمی محله جماران: امام به سر فرزندم دست کشید

پس از ورود امام(ره)، بیشتر مشتریان مغازه از این حرف می‌زدند که حضرت امام(ره) برای زندگی به کجا می‌روند. خوب به خاطر دارم که آن روزها در ساعت‌های بیکاری با کسبه همسایه، دور هم جمع می‌شدیم و همیشه صحبت‌های ما به محل زندگی معمار کبیر انقلاب ختم می‌شد. تا اینکه حضرت امام خمینی(ره) بعد از ورود به کشور و مدتی اقامت در مدرسه رفاه و شهر قم به ظهیرالدوله آمدند. شمیرانی‌ها از این اتفاق خیلی خوشحال بودند و به این همسایگی افتخارآمیز می‌بالیدند. در ظهیرالدوله هنوز باقیمانده‌های طاغوت زندگی می‌کردند و حضرت امام(ره) از همجواری با آنان ناراضی بودند.

به همین دلیل حاج احمد خمینی یک روز به خانه مهدی امام جمارانی آمد و از او خواست تا محل مناسبی را برای زندگی حضرت امام(ره) در شمیران پیدا کند. حاج مهدی هم خانه خودش را پیشنهاد می‌دهد. حضرت امام(ره) هم از این موضوع استقبال و به جماران نقل مکان کردند. روزی که امام می‌خواست به جماران بیاید، خیلی‌ها آمده بودند و کوچه‌های اطراف لبریز از جمعیت شده بود. در روزهای بعد هم تعداد زیادی از مردم شهرهای دور و نزدیک برای دیدار حضرت امام(ره) به جماران می‌آمدند. در این اطراف تا چشم کار می‌کرد مشتاقانی دیده می‌شدند که برای دیدار با حضرت امام(ره) آمده بودند. به همراه خانواده، چند بار به بیت حضرت امام(ره) رفتیم و ایشان یک بار به سر فرزندم دست کشیدند که هنوز هم از این موضوع به خود می‌بالم.  

«مرتضی سلیمی»،  قصاب قدیمی محله جماران: افتخار می‌کنم 

مغازه من تا بیت حضرت امام(ره) فاصله کمی داشت و به همین دلیل مردمی را که برای ملاقات می‌آمدند هر روز می‌دیدم. هر روز جمعیت زیادی از مردم انقلابی که لبریز از شوق دیدار با پیر جماران بودند به اینجا می‌آمدند. هنوز یادم نمی‌رود که آنها اگر ساعت‌ها معطل می‌شدند، باز هم ذره‌ای از شور و اشتیاق‌شان کم نمی‌شد. ‌گویی که خستگی برای آنها معنی نداشت. در آن روزها که از مغازه بیرون می‌رفتم، انبوه جمعیت را تا خیابان اصلی نیاوران می‌دیدم که به سمت بیت امام(ره)، صف کشیده‌اند. ابتدای خیابان منتهی به بیت حضرت امام(ره) اتاقک نگهبانی قرار داشت. کنترل جمعیت برای محافظان و نگهبانان کار سختی بود و اغلب با کمک مردم و اهالی ممکن می‌شد. آن روزها وقتی سخنرانی‌ها شروع می‌شد به همراه تعداد دیگری از کسبه، کرکره مغازه را پایین کشیدیم و خود را به بیت می‌رساندیم. به جرئت می‌گویم که در بیشتر سخنرانی‌های حضرت امام(ره) حضور داشتم. در گذشته‌ها برای نشانی دادن مغازه با شرمساری می‌گفتیم نزدیک کاخ نیاوران، اما پس از حضور معمار کبیر انقلاب در جماران تا امروز با افتخار می‌گوییم در مجاورت بیت حضرت امام(ره) مغازه‌داریم.

«ناصر عرفاتی»، اهل محله جماران:  در بیشتر سخنرانی‌های امام شرکت می‌کردم 

من آن روزها جوانی ۳۰ ساله بودم و در قلب بسیاری از فعالیت‌های انقلابی. البته آن روزها همه مردم همین‌طور بودند و برای پیروزی انقلاب از جان و دل تلاش می‌کردند. مرداد ۱۳۵۷ که دوره سربازی من به پایان رسید، تظاهرات مردمی هم اوج گرفت. آن روزها در همه راهپیمایی‌ها شرکت می‌کردم و از همه خبر آمدن حضرت امام(ره) به کشور را می‌شنیدم. برای همین شور و شوق عجیبی داشتم. پس از ورود حضرت امام(ره) و آن سخنرانی به یاد ماندنی در بهشت زهرا(س) مدتی را در قم بودند و بعد به ظهیرالدوله آمدند. بعد از مدتی افتخار همسایگی با حضرت امام(ره) نصیب اهالی جماران شد.

هنوز هم به اینکه روزگاری همسایه حضرت امام(ره) بودم، افتخار می‌کنم. به همراه دوستانم در بیشتر سخنرانی‌های حضرت امام(ره) در بیت ایشان شرکت می‌کردیم که در نخستین بار از شدت هیجان بیهوش شدم. وقتی از بیت بیرون آمدیم هم با دوستان مدام درباره مهربانی و دلنشینی ایشان صحبت می‌کردیم. مرد و زن، پیر و جوان فرقی نمی‌کرد. همه مردم فهمیده بودند که حضرت امام(ره) ظاهر و باطنش یکی است و به همین واسطه مرید او شده بودند. بعد از حضور ایشان در جماران، نگاه دنیا به محله‌ای دوخته شد که حتی برای خیلی از ایرانی‌ها ناشناخته بود.

«حسین عرفاتی»، اهل محله جماران: یادش به خیر

نه تنها من بلکه اجدادم همه ساکن جماران بوده‌اند و چرخ زندگی‌شان با دامداری می‌چرخید. شب اولی هم که حضرت امام(ره) قرار بود به جماران نقل مکان کنند. به همراه پدرم تصمیم گرفتیم‌کاری انجام بدهیم. برای همین یکی از گوسفندهای پروارمان را انتخاب کردیم و برای قربانی کردن به استقبال ایشان رفتیم. البته به غیر از ما تعداد دیگری از اهالی جماران هم آمده بودند و هر کسی به طریقی می‌خواست ابراز علاقه کند. یکی اسفند دود می‌کرد، دیگری خیابان را آب و جارو می‌کرد و خلاصه همه مشتاق آمدن و استقبال از ایشان بودند. تا اینکه امام رسیدند و ما گوسفند را آماده قربانی کردیم. حضرت امام(ره) تا این صحنه را دیدند به احمد آقا گفتند «این کار را نکنید.» احمد آقا از اتومبیل پیاده شد و مانع قربانی کردن گوسفند شد. من و پدرم هرچه اصرار کردیم، بی‌فایده بود و آن گوسفند قربانی نشد.

چرا که امام فرمودند «من یک انسان ساده مثل همه شما هستم و این کارها را برای من نکنید.» وقتی آمدن ایشان به جماران قطعی شد، به حاج مهدی امام جمارانی فرمودند «تا از رضایت همه بستگان شما مطمئن نشوم، برای زندگی به جماران نمی‌آیم.» من هم به عنوان یکی از نزدیکان حاج آقا امام جمارانی هستم و به همراه بستگان دور و نزدیک به بیت رفتیم تا رضایت‌مان را به ایشان اعلام کنیم. یادم نمی‌رود که حضرت امام(ره) در آن دیدار از بزرگ و کوچک رضایت گرفتند.

«علی عرفاتی»، اهل محله جماران:  آن شب‌ها را فراموش نمی‌کنم

آن روزها من ۲۵ ساله بودم و لحظه‌ای آرام و قرار نداشتم. چرا که یا در خانه مشغول تکثیر نوار سخنرانی‌ها و اعلامیه‌های حضرت امام(ره) بودم یا اینکه در میان مردم انقلابی در راهپیمایی‌های میلیونی شرکت می‌کردیم. اما بعد از شنیدن خبر اینکه ایشان برای زندگی، جماران را انتخاب کرده‌اند، خیلی خوشحال شدیم. به همراه بچه‌های محل آستین بالا زدیم تا کوچه و خیابان و مهم‌تر از همه حسینیه را برای پذیرایی از ایشان آماده کنیم. آن شب تا اذان صبح کار کردیم و خستگی نمی‌شناختیم. شور و اشتیاق همسایگی با ایشان باعث شده بود که اهل محل سر از پا نشناسند. هیچ‌وقت آن شب‌ها را فراموش نمی‌کنم. همان‌طور که انقلاب توسط مردم به پیروزی رسید، اهالی محل هم کارهای استقبال از ایشان را خودجوش انجام دادند.

بعد از اینکه حضرت امام(ره) آمد، هر روز تعداد زیادی از مردم انقلابی برای دیدار با ایشان به جماران می‌آمدند و باز هم اهل محل برای برقراری نظم، آستین همت بالا زدند. حتی یک بار یکی از نزدیکان حضرت امام(ره) در این شلوغی‌ها گیر کرد و چند دقیقه‌ای به خانه ما آمد. اما هیچ‌وقت از این شلوغی‌ها خسته نمی‌شدیم و به اینکه امام امت همسایه ما شده است به خودمان افتخار می‌کردیم. برای اینکه عاشق ایشان بودیم و این سختی‌ها برایمان بی‌معنا شد. بارها به سخنرانی‌های ایشان رفتم و به چشم دیدم که حتی به یک بچه شش ساله احترام می‌گذاشت.

----------------------------------------------------

 *منتشر شده در همشهری محله یک به تاریخ ۱۳۹۳/۱۱/۱۱

کد خبر 736646 برچسب‌ها انقلاب‌ اسلامی‌ ایران محله همشهری محله امام خمینی تهران

منبع: همشهری آنلاین

کلیدواژه: انقلاب اسلامی ایران محله همشهری محله امام خمینی تهران بیت حضرت امام ره حضرت امام ره محله جماران برای زندگی سخنرانی ها آن روزها اهل محل

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۹۹۶۴۹۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

نور محبوسی که خاموش نشد

هر چند تقویم‌ها را ساخته‌اند تا به ما سال و ماه را یادآوری کنند تا زمان را از دست ندهیم اما این، همه فایده خط‌کشی سال و ماه نیست. گاه همین خط و نشانه‌ها به ما کمک می‌کند سری به روایت‌های به‌جامانده از حوادث و اشخاص در تاریخ بزنیم. وقایع و اشخاصی که برای ما عبرت‌ها و یادآوری‌هایی با خود دارند. در این میان می‌توان مدعی شد تقویم شیعه برای ما بچه مسلمان‌ها، سراسر ذکر و یادآوری است. به همین دلیل بر آن شدیم در مجموعه نوشته‌هایی، برخی از این یادآوری‌ها و ذکرها را بیاوریم.

مناسبت‌های ماه شوال را که مرور می‌کنی، در برخی روزها بیشتر از بقیه ممکن است مکث کنی. یکی از این روزها، سالروز دستگیری امام کاظم(ع) توسط هارون عباسی است. آن‌طور که شنیده‌ایم و می‌دانیم، آغاز امامت ایشان همزمان با دوران استقرار و ثبات خلافت عباسیان است. سلسله‌ای که دارای حکام مستبدی بود و به حکومت‌دارای همراه با خفقان و تهدید و بگیر و ببند، مشهور بودند. طبیعی است در چنین شرایطی، شخصیتی مانند امام موسی کاظم(ع) روز خوش نداشته باشد. بنا به روایت‌های تاریخی، علت اصلی اسارت و زندانی کردن امام موسی کاظم(ع)، شهرت امام و دسترسی شیعیان به ایشان و توجه بی‌سابقه مردم به آن‌ حضرت است. حضرت موسی بن جعفر(ع) در طول دوران امامتش بارها از طرف خلفای عباسی احضار و زندانی شد. در مورد مدت زندانی‌ بودن امام(ع) گزارش‌های مختلفی وجود دارد که می‌توان گفت مدت آخرین اسارت منتهی به شهادت ایشان چهار تا پنج سال و مجموع اسارت ایشان در دوران زندگیشان، بین 10 تا 12سال است. اگرچه در بسیاری از موارد، امام(ع) در خانه برخی از افراد، محصور و تحت نظر بودند؛ اما در مواردی حکومت عباسی به شکنجه ایشان در زندان‌هایی مخوف و سیاهچال‌ها می‌پرداختند که در زیارت‌نامه حضرت به این موضوع اشاره شده است. بر اساس گزارشی دیگر، ‌هارون گاهی برای تفریح به پشت‌بامی می‌رفت که مشرف به زندان بود. روزی به ربیع گفت این پارچه چیست که هر روز آن‌ را داخل زندان می‌بینم؟ ربیع گفت: پارچه نیست! موسی بن جعفر است که پس از فجر تا هنگام نماز ظهر به سجده می‌رود. ‌هارون گفت: او از راهبان بنی‌هاشم است! ربیع از او پرسید: پس چرا در زندان بر وی سخت‌گیری می‌کنی؟ ‌هارون گفت: چاره‌ای نیست!

نخستین‌بار امام در زمان خلافت مهدی عباسی از مدینه به بغداد تبعید شد که زمان دقیق آن ذکر نشده است. اما دومین بار به وسیله هارون در ۲۰شوال سال ۱۷۹ق در مدینه دستگیر و ۷ ذی‌الحجه در بصره در خانه عیسی بن جعفر زندانی شد. نفوذ معنوی امام کاظم(ع) در دستگاه حاکم به‏حدی بود که کسانی مانند علی بن یقطین وزیر دولت عباسی، از دوستداران حضرت موسی بن جعفر(ع) بودند و به دستورات ایشان عمل می‌کردند. هارون سرانجام در سفری که در سال 179 به خانه خدا رفت، از عظمت معنوی امام و احترام خاصی که ایشان در بین مردم داشت بیش از پیش آگاه شد. او پس از بازگشت به مدینه و زیارت مرقد پیامبر(ص) تصمیم گرفت موسی بن جعفر(ع) را دستگیر و زندانی کند. به دستور هارون در زمان انتقال آن حضرت از مدینه به بصره، کجاوه‌هایی در مسیر همراه با کجاوه امام حرکت کردند تا در طول مسیر از راه‌های مختلف مسیر خود را تغییر دهند و  به این ترتیب مردم ندانند امام را به کجا و با کدام کجاوه بردند. این سیاست برای مأیوس کردن مردم و بی‌خبری از تبعیدگاه امام(ع) بود، سیاست‌هایی که نشان‌دهنده ترس حاکمان مستبد از نور و عظمت این امام بزرگوار بود؛ ترسی که به شهادت ایشان منجر شد. اما تاریخ گواه معتبری برای شکست استبداد و باقی ماندن نور است.

زهره هاشمی

دیگر خبرها

  • نور محبوسی که خاموش نشد
  • روز مادر سال ۱۴۰۳ چه روزی است؟
  • جشن‌های دهه کرامت در همه مساجد و محله‌های لرستان برگزار می‌شود
  • آرزو‌های شیرین برای محله‌ای در دروازه تاریخ /دروازه ری در انتظار لباس نو
  • مهمترین لحظه در تاریخ ورزش کشور همسایه؛ افغانستان یک گام تا انجام ماموریت غیرممکن!
  • جلد سوم تاریخ شفاهی دفاع مقدس به زودی چاپ می‌شود
  • روایت سیمین دانشور از دیدار با امام خمینی(ره)
  • (عکس) سردار سلیمانی و هوگو چاوز، امام مهدی و حضرت مسیح
  • (عکس) سردار سلیمانی و هوگو چاوز، امام مهدی و حضرت عیسی
  • آرزوهای شیرین برای محله‌ای در دروازه تاریخ / «دروازه ری» در انتظار لباس نو